من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

من تو را آسان نیاوردم به دست ...

داشتم در جواب دوستی که نوشته بود " زن بودن، بزرگترین شانس و بزرگترین دغدغه است" می اندیشیدم و فکر می کردم زن بودن برای من شبیه چیست؟ چه معنایی دارد؟ و اصلا خودم را چگونه می بینم. 
چند ثانیه طول کشید تا بنویسم " زن بودن شبیه روییدن گیاه است. مبارزه می کنیم تا جوانه بزنیم، برخی فکر می کنند هرس که بشویم، زیباتر و پربارتریم. برخی هم گمان می کنند می توانند تکه هایی از وجودمان را برای تزئین زندگی اشان ببرند. در نهایت اما اگر یاد بگیریم چگونه به رشد ادامه دهیم، زیبایی خلقت کامل می شود." 

"زن بودن" برای شما چه تعریفی دارد؟

*** پ.ن.1 - وقتی خواستم پی نوشت بنویسم، یکباره احساس غریبی کردم. چقدر آن روزهایی که پی نوشت می نوشتیم ، دور به نظر می رسند. دور...
*** پ.ن.2- به تازگی متوجه شده ام در آیینه خودم را جوانتر و زیباتر از تصویری که در عکسها ثبت می شوند، می بینم. یک حسن این موضوع این است که هر روز به خودم لبخند می زنم و قربان صدقه خودم می روم  از شوخی گذشته، حال خوبی است. انگار اعتماد به نفسم بیشتر می شود. اما بدی اش این است که وقتی در قاب دوربینی تصویرم ثبت می شود، به خودم خیره می شوم و احساس غربت می کنم. آن دیگری را نمی شناسم. انگار زنی که در عکس به دوربین لبخند می زند، من هستم که با ماشین زمان از ده سال آینده آمده ام.

نظرات 5 + ارسال نظر
کیهان شنبه 2 شهریور 1398 ساعت 08:17 http://mkihan.blogfa.com

از نظر اسطوره شناسی و ریشه لغوی:
خو...ممکنه حوصله تان را سر ببرد در این مورد به اطناب سخن گوییم!
اما:دو لغت زن= زندگی و زایش و رامش و موسیقی و....
مرد:نماد مرگ و مردن و نیسان خشم و تنازع بقا فراهم آورنده امکان زندگی
دو نماد که در اوپا نیشاد ها و همچنین در میتولژِی اسکاندیناوی و حتا قبایل جزاریر تروبریاند و ....
اما ظاهرن از در آمینختن این دوست که زندگی بوجود می آید همانطوری که اگر خشک سالی نباشد باران مفهومی ندارد
بنابر این در اسطوره ها فرشته باران و دیو خشکی و...
ببخش
مرسی برای همه چی

دوست داشتم به تفصیل می نوشتید. نفهمیدم چه چیز را باید ببخشم!

من نه زن را نشان زندگی و نه مرد را نشان مرگ می دانم. اما فکر می کنم شکل جهان یک جور پیچیده ساخته شده است. آنچنان که در هر جامعه ای چاقوی اصلاح همان جامعه اکثرا بر پیکره زن می نشیند.
زیباترین حس جهان، از در آمیختن این دو شکل می گیرد و شیرین ترین میوه ی حیات از این دو به وجود می آید. گوارای وجود هر آنکه ارزش دیگری را به خوبی درک می کند

ابد یکشنبه 13 مرداد 1398 ساعت 23:06

زن یعنی زندگی شاید بهمین خاطر هر دو با دو حرف مشترک شروع می شن.
پی نوشت رو دیدم یاد دوران وبلاگ نویسی خودم افتادم

مرسی نظرت را گفتی

سهیل چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 11:35

یاد آلبوم
آوووا
افتادم
حواا منم منم زن...

نشنیدم

برای من هنوز تعریفی نداره . جاشون نیستم .
من توی همین مرد بودن هم نتونستم تعریفی ازش پیدا کنم اونم با این مشکلات ریز و درشت !
من هنوز روی اصلشم مشکل دارم که کلا انسان بودن چی هست! وای به حال فرعش که زن و مرد باشه.
:|

خب هر وقت تعریفی از انسان بودن پیدا کردید، خوشحال میشم بخونمش

خرداد دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 09:46 http://haraaf.blogfa.com

شاید نوشتن از تجربه زن بودن از زبان یک مرد عجیب یا مضحک به نظر آید و اگر کسی چنین پندارد، زن را به اندام جنسی تقلیل داده خواه زن باشد یا مرد "زن" را نمی بیند.
هر زادن بشری از زهدان زنی است که مدتها آن نوزاد را در اندرون خویش با گوشت و پوست و استخوان خویش جای و جان داده. اگر طبیعت است پس دانیم که طبیعت همواره به قول ابن سینا بهترین و نزدیکترین راه را انتخاب می کند و اگر خواست خداست که هست پس دستوری و کاریست الهی. پس به طریقی زن نماینده آفرینش انسان است.
حال یک بشر (موجودات دیگر بماند) را بیابید که روزی زن نبوده باشد. زن مترادف بشر است.

"زن بودن" یعنی "شدن"
یعنی آفرینش هنری
یعنی ابداع
یعنی هماره خود را زادن

سپاس از توضیحات

تعریف سنجیده ای از زن دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد