من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

نظمِ بی نظم

"قرار ملاقات"  قصه ی آشفته حالی زنی است که به چیزهای کوچکی می آویزد تا دیوانه نشود. زنی که برای پیراهن هایش نام می گذارد و هر زمان برای استنطاق فراخوانده می شود، پیراهن سبزی را می پوشد که از دوست کشته شده اش به ارث برده است و قبل از ترک خانه گردوی تازه می شکند و می خورد. نام پیراهن را گذاشته است "پیراهنی که رشد می کند" . زنی که "شانس بلند"اش را درخانه می گذارد و وقتی به خانه می رسد پیراهنی را می پوشد که "صبر می کند" . 


باز هم هرتا مولر با جادوی کلماتش مرا به سرزمینی آشنا و دور کشاند. انگار زن را می شناختم، سالها درون افکارش غوطه ور شده بودم. انگار بارها و بارها همگام با او  تا مرز دیوانگی رفته و برگشته بودم. روزها به زن فکر کردم. به آشفتگی خاطراتی که در یک ساعت و نیم افکارش جاری شد و بعد پازلم را چیدم. وقتی قطعه های آشنا به راحتی سرجایشان قرار گرفتند، فهمیدم هر چه فاصله امان از رویدادی بیشتر می شود، راحت تر می توانیم جوانب مختلف را ببینیم و واقعیاتی را ببینیم که در آن زمان توجهمان را به خود جلب نکرده بود. بدیهیاتی تکان دهنده که فقط وقتی در بطن ماجرا نباشی، به چشم می آیند.

نظرات 4 + ارسال نظر
گودول چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت 20:00 http:// khesht40.blogfa.com

کتابی زنانه برای همه زنهای زندگی

خوندین؟

گلرو دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 ساعت 16:11

سلام خانم آیا ممکن است بپرسیدمثلا در سینمایی که 599 صندلی دارد برای هریک صندلیی یک اسم کذاشته میشود؟یا فقط برای چیزهایی که اسم ندارد اسم گذاشته میشود .ضمنا لطفا بپرسید چه چیزهایی اسم ندارند .که می توان برای آنها اسم گذاشت همین قدر میدانم که شتر در نزد اعراب در سنین مختلف اسم جداگانه دارد.یا هو خدا نگهدار.

سلام. چشم می پرسم.
اما آن بخشی که به این کتاب ربط داشت یک سری نام گذاری ها برای ایجاد حس بهتر بود. مثلا لباسی که رشد می کند یک دکمه صدفی بزرگ داشت و باعث میشد زن داستان زیر بار بازجویی خرد نشود. یا لباسی که صبر می کند نیاز به دانستن این حقیقت را بیان می کردکه کسی در خانه هست که منتظرش باشد و او را در آغوش بکشد

علی امین زاده دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 ساعت 09:00 http://www.pocket-encyclopedia.com

این کتاب را نخوانده ام.

من شخصاً برای هر چیزی، خواه شخص حقیقی خواه شخص حقوقی یا یک جسم بی جان، اسم می گذارم.

با اسم گذاشتن، در حقیقت به مخاطبانت یک روح می دهی. به ویژه اگر مخاطبت یک جسم بی جان باشد. در صنعت این امر بسیار مرسوم است اگر دقت کنید مدلهای مختلف خودرو هر کدام یک اسم خاص دارند یا حتی هواپیماها نیز علاوه بر کد کارخانه ای دارای یک اسم هستند.

شاید بشود گفت یک کتاب زنانه است. شاید خیلی از زنها لحظه هایی از زندگی چنان مستاصل شدند که سالهای زیادی از عمرشون را توی دقایقی کوتاه مرور کردند.

کار جالبی میکنید. شاید امتحان کنم

گلرو دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 ساعت 01:10

فعلا سلام تا بعد شاید اول شده باشم

سلام . بله اول شدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد