من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

لذت ...

همین که گوشی را داخل کیف گذاشتم و از پنجره بیرون را نگاه کردم با زیباترین تصویر روبرو شدم. تصویر آسمان نیمه ابری در برجی شیشه‌ای! هنوز چند متر تا برج فاصله داشتیم ، دقایق کوتاه بعد به تماشای‌ این تصویر دلبرانه از آسمان گذشت. پنجره‌های برج بعدی اما در میان دیوارها جای داشتند و لذت تماشای ابرها در شیشه‌ها کمرنگ تر بود. اما همین چند دقیقه‌ی  کوتاه برای ذخیره انرژی روزم کافی بود.

نمی‌دانم چه سحری در آسمان است که هربار نگاهم را به خود گره می‌زند، لبخندی هم بر گوشه‌ی لبانم می‌نشاند!

نظرات 5 + ارسال نظر
بندباز دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت 10:35 http://dbandbaz.blogfa.com/

حس رهایی... حس پرواز... آسمون همیشه به بشر انرژی می داده...

آخ گفتی

گلرو شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 15:54

بلی تعداد الماس ها کم شده اینها هم خرده الماس حاصل تراش الماس است

حتی خرده الماس هم گرانبهاست

گلرو سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 21:38

گل گفتید

گلرو دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 22:58

ذارم فکر می کنم این متن را شما نوشتید یا من .چون همین تجربه را امروز داشتهام شاهدهم دارو .خدایا مرا چه میشود؟

چه عرض کنم؟

علی امین زاده دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 07:55 http://www.pocket-encyclopedia.com

کلاً همین سکانسهاست که باعث میشه من موبایل جدید و تبلت و اینها رو بی خیال بشم.
درسته همه جا از خشکی و زشتی زندگی شهری صحبت میشه اما گاهی تابلوهایی ابسترکت (آبستره) جلوت ترسیم میشه که حیفه اون لحظه سرت توی موبایل باشه.

میشه از تکنولوژی درست استفاده کرد و همه رو با هم داشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد