من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

خواب ساعت 23 ! مگه مرغ هستید؟

چند روز پیش همسایه آمده بود جلوی در و از اینکه بهش گفته بودیم بعد از ساعت 11 شب مراقب باشه تا نوه اش توی خونه بدو بدو نکنه ناراحت بود. میگفت هیچکی دنبال بچه نبود همه نشسته بودیم سریال لطیفه رو که توی جم سری نشون میده ببینیم . چرا شما آمدید تذکر دادید؟ من جلوی دامادم خجالت کشیدم . آخه کی ساعت 11 میخوابه که شما بخوابید.

برحسب اتفاق مرخصی گرفته بودم و منزل بودم. تنها عضو خانواده که حضور داشت! گفتم :  پدرم عادت داره ساعت 11 بخوابه و صبح زود بیدار بشه .  ساعت 11 هم  زمانیه که  همه توی خانه جمع شدن و نیاز به آرامش و استراحت دارند. ضمن اینکه ما هم نوه داریم و اقوام هم بچه دارند و به خانه ی ما میان. شما  هیچ فکر کردید بچه 4 ساله نیاز به توجه داره و وقتی همه بزرگترها نشستن پای سریال! اونم برای جلب توجه دویدن را انتخاب میکنه چون میدونه بزرگترها به حد یک تذکر سرشون رو از تلویزیون به سمت اون بر میگردونن؟

 اول سکوت کرد. بعد گفت : آخه اینجا آپارتمانه . کسی که تو آپارتمان زندگی میکنه نمیتونه بگه ساعت 11 همه ساکت باشن . من نمیتونم به بچه 4 ساله مرتب بگم بشین. نمیشه که نیان خونه امون. هر شب که نیست!

 گفتم:  اما میتونید از ساعت 11 به بعد باهاش بازی کنید براش کتاب بخونید یا قصه بگید تا خونه رو با میدان دو اشتباه نگیره.  قرار نیست  وقتی آپارتمان نشینی  را انتخاب  می کنیم حقوق همسایه ها را نادیده بگیریم. برای ما هم مهمان میاد و بچه کوچک دارند. اما اینطور مواقع یکی از ما  بچه ها رو جمع میکنه براشون کتاب میخونه قصه میگه یا  بازی میکنه تا توی خونه بدو بدو نکنن. 

 با توجه به نگاهش موقع رفتن، تقریبا مطمئنم متوجه هیچ کدام از راه حلهایی که  گفتم  نشد. آخه خیلی از ما یاد نگرفتیم برای بچه 4 ساله وقت بگذاریم ، مبادا روزی برسه سریال هامون رو از دست بدیم! 


نظرات 7 + ارسال نظر
رها جمعه 13 آذر 1394 ساعت 14:34

ما هم عادت داریم که از ساعت 11 به بعد، منتظر زندگی کردن همسایه هامون باشیم ...
بعضی وقتا از ادم کاری بر نمیاد جز اینکه صبوری کنه شاید همسایه محترم دلش به حال بقیه بسوزه !

دلشون که نمیسوزه هیچ ناشنوا هم میشن. این هفته تا ساعت 12:30 بچه ی مذکور در حال شخم زدن کف منزل مادربزرگ و سقف خانه ی ما بود

شزا چهارشنبه 11 آذر 1394 ساعت 12:35

بهتر مینوشتید

گاهی فقط میشه نوشت و به بهتر بودنش فکر نکرد

میم. میم. دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 23:13 http://chayeghandpahloo.blogfa.com

نمی‌دونم ماییم که استانداردهای زندگی رو تعریف می‌کنیم یا استانداردهای حاکم بر ماس که ما رو تعریف می‌کنه. منظورم اینه که اینجا ایرانه. مجبوریم با استانداردهای ایرانیا زندگی کنیم. استاندارد ایرانی در این جور مواقع می‌گه برو بذار باد بیاد. حالا آیا می‌شه کاریش کرد؟

فعلا که سروصداشون خوابیده . ظاهرا از استاندارد ایرانی استفاده نکردن

من یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 15:50 http://taccuino.blogsky.com

سوال اینه که بچه ۴ ساله چرا یازده شب بیداره؟...

دقیقا سوال همینه

علی امین زاده یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 13:00 http://www.pocket-encyclopedia.com

من نه از این رفتار می ترسم
نه از بی توجهی آپارتمان نشینی (که تجربه اش را داشتم!)
نه حتی از تلافی همسایه های آپارتمان (که باز هم تجربه اش را داشتم)

تنها ترس من این است که آن بچه، این رفتار را یاد خواهد گرفت و در آینده تکرار خواهد کرد. در آن زمان، ما، پدران و مادران امروز که بچه را اینگونه تربیت کرده ایم، در کهنسالی حسرت می خوریم و می گوییم: فرهنگ از بین رفته!

خیلی از ما عادت کردیم دنبال مشکل بیرون از خودمون بگردیم

j.a شنبه 7 آذر 1394 ساعت 23:21 http://daddy-long-legs.blogsky.com/

باز خوبه خانواده شما با شما هم عقیده ان!من تنها کسی هستم که تو خونه به آرامش نیاز داره و تنها چیزی که از خانواده شنیدم نه تنها حمایت نبوده بلکه گفتن:خب بچه است چیکار کنه!و اینکه وسط ظهر جیغ میکشه یا جاروبرقی هم میکشن اصلا مسئله ی مهمی نیست،من که آدم نیستم!

متاسفم از اینکه همراهی خانواده رو ندارید

سیولیشه شنبه 7 آذر 1394 ساعت 23:12 http://siolishe.ir

سلام
متاسفانه هنوز فرهنگ آپارتمان نشینی جانیفتاده است و هستند کسانی که خود را ملاک و معیار تنظیم وقت و زمان می دانند

سلام. خوش آمدید

بله متاسفانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد