من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

مشتش را باز کرد و نزاکتش روی زمین ریخت...

بعضی رفتارها هیچوقت برایم عادی نمی شوند. نمی دانم نظر دیگران چه می تواند باشد اما از نظر من بعضی رفتارها بدور از نزاکت است. بعنوان مثال: 


1. دو همکار در خصوص مسائل کاری مشغول به گفتگو هستند، نفر سوم - با علم به اینکه این گفتگو چند ثانیه قبل شروع شده- بالای سر یکی از نفرات می ایستد و بلافاصله شروع به صحبت کردن یا پرسش می نماید.

2. مدیر عامل با یکی از پرسنل در حال گفتگوی فنی است، همان نفر سوم - باز هم با علم به ماهیت گفتگو- داخلی می گیرد و وقتی مدیر گوشی را بر نمی دارد بلند می گوید لطفا همین حالا بردارید مهم است. حتی پس از پاسخ مدیر از پشت خط که " بعدا در این باره صحبت می کنیم"، بر خواسته اش اصرار می کند.

3. در یک جلسه آموزشی عمومی در خصوص  نرم افزاری که به تازگی نصب شده است، همان نفر سوم پس از سه بار دعوت به جلسه ( دوبار توسط مدیر) با اکراه در جلسه حاضر می شود و در میان جلسه مرتب با گوشی موبایلش کار می کند و در میانه جلسه نیز با شماره ای تماس می گیرید و چند دقیقه ای از جلسه خارج می شود!

4. همان نفر سوم ! از در شرکت وارد می شود و با یک قر نمایشی پشتش را به بعضی افراد می کند و با نگاه کردن به در و دیوار یک سلام بی هدف پرتاب می کند و بعد هم متوقع است کلیه پرسنل پاسخ سلام را بگویند!

موارد بیشتری برای ذکر کردن هست ، اما بهرحال از قدیم گفته اند مشت نمونه ی خروار است...

خیلی تلاش می کنم قضاوت نکنم. خیلی خیلی تلاش می کنم. اما هرچه که تلاش کنم، از نظر من برخی رفتارهای بی نزاکتی، گستاخی و بی ادبانه است....

نظرات 7 + ارسال نظر
کاوه شنبه 21 مرداد 1396 ساعت 14:17 http://www.naniii.blogfa.com

سلام
روزبخیر
چند وقت نبودید گفتم بپرسم ببینم مسافرت تشریف دارید
یا اینکه خدایی ناکرده مشکلی پیشامده.....
امیدوارم همه چی خوب باشه...مثل خودت

سلام
روز شما هم بخیر
دیگه وبلاگ نویسی گاه به گاه به قصد گریز از روزمرگی انجام میشه. همه چیز خوبه مثل زندگی

ali پنج‌شنبه 12 مرداد 1396 ساعت 13:44

سلام زویا خانم
قلم روان و خوبی دارین و من همیشه دوست داشتم مثل شما بنویسم و قبلا زیاد می نوشتم و وقتی شروع به نوشتن می کردم مطالب پشت سر هم در ذهنم ایجاد می شدند ولی تازگیا و الان برای نوشتن خیلی سختمه و یه جورایی خیلی زور می زنم تا بتونم مطلبی رو بنویسم .. چجوری میشه یک نویسنده عالی شد ؟؟
اگر ممکنه راهنمایی ...
در ضمن من معلومات آموزشی رو مینویسم ... و نوشته هام داستانی نیست ...

سلام

راستش را بخواهید من از اصول نویسندگی اطلاع ندارم. هرچه می نویسم از دلم است.
اما گمان می کنم اگر قصد دارید نویسنده توانمندی شوید بهتر است در کلاس های داستان نویسی شرکت کنید

کاوه سه‌شنبه 10 مرداد 1396 ساعت 12:22 http://www.naniii.blogfa.com

سلام
نمونه های عینی و مصداقی رو بنظرمیاد خود شاهد بوده اید.
نظام اداری به این بیشعوری دیدی ؟

سلام
چه عرض کنم!

قاسم طوبایی یکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت 09:54

شعور خوب چیزیه ... معمولا همه چیزهای خوب رو هم یکجا به یه نفر نمیدن
نباید انرژی زیادی روی این ادمها گذاشت هر چند خود من نمیتونم...

من زیاد براش انرژی نمیزارم

دختر انتظار شنبه 31 تیر 1396 ساعت 13:31

سلام زویا جون
خوبید؟
به قول مامان خانم بعضی از آدمها ذات و خمیره شون بی تربیته
دست خودشون هم نیست
خوبه شما یک نفر سوم دارید
ما اینجا چندین نفر سوم داریم !!!

سلام به روی ماهت
خب شرکت کوچکه بیشتر از این گنجایش نفر سوم نداره

بندباز جمعه 30 تیر 1396 ساعت 23:09 http://dbandbaz.blogfa.com

این رفتارها از دید همه بی نزاکتی هست. مطمئنا اگر همین مدل رفتار رو با خودش داشته باشند، حالش بد میشه... منتها بعضی ها خوب بلدند بازی روانی راه بیاندازند شاید لازم باشد یک جایی مستقیم حالی شان کرد...هر چند مطمئن نیستم فایده داشته باشد... :/

همه باید درسهاشون رو یاد بگیرند. این آدم حتما سیلی اش را از دنیا خواهد خورد

گودول یکشنبه 25 تیر 1396 ساعت 11:47 http://khesht40.blogfa.com

نزاکت نداشتن این دست آدمها نباید روی ما تاثیر بزاره باید که اینها را ندید، جلب توجه نیاز داره این همکار و ظاهرا تونسته این نیاز را هم برطرف کنه

از طرف من این نیازش رفع نمیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد