من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

هر چیزی لیاقت می خواد...

آدمها از شرایطی که در گذشته تجربه کردند به یک شکل درس نمی گیرند. بعضی ها با اینکه از شرایطی آزار دیدند، اما تصمیم می گیرند همان رویه را در پیش بگیرند و این چرخه ی معیوب تا ابد ادامه خواهد یافت.

حدود یک سال و نیم پیش به شرکت ما آمده و همکار شدیم، در این مدت حداقل ۳ بار این جمله را بیان کرده که " مدیر عامل شرکت قبلی ما، بین کارمندا اختلاف می انداخت و کاری می کرد که با هم مشکل داشته باشند. این شیوه ی مدیریتش بود ... "

کمتر از یک ماه هست که  سمت مدیر فروش را دریافت کرده و خیلی زیرپوستی داره بین پرسنل اختلاف می اندازه.  متاسفم برای طرز تفکر مسمومی  بدست آورده... متاسفم که داره شبیه مدیر سابقش میشه و پیش خودش فکر می کنه زرنگی میکنه! ظاهرا دیروز بعد از خروجم از شرکت ، سعی کرده یکی از پرسنل را علیه ام تحریک کنه و امروز این خبر به گوش من رسیده. 

تو این مدت حداقل ۶ مرتبه تا مرز اخراج رفته بخاطر اینکه مدیرعامل فکر می کرده کارایی لازم را نداره و از من برای قطع همکاری مشورت خواسته. و  جوابم همیشه این بوده "درسته خیلی فروش نداره اما فعلا شخص دیگری رو نداریم. اگر می خواین قطع همکاری کنید اول یک کارشناس فروش خوب پیدا کنید بعد قطع همکاری کنید" دارم فکر می کنم حتما من اشتباه کردم که به حس مدیرم اعتماد نکردم و مشورت اشتباهی دادم!



نظرات 4 + ارسال نظر
من جمعه 14 آبان 1395 ساعت 13:10 http://taccuino.blogsky.com

از کجا می دونی پیش خودش چی فکر می کنه؟...

از اونجایی که آدمها وقتی دست به این کارها میزنن در خلوت و پیش کسانی که محرم میدونن به کارشون افتخار میکنند.
و البته این فقط یک پیش فرضه و من نمیدونم واقعا به چی فکر میکرد. دیگه هم متوجه نخواهم شد چون کاری برخلاف مصالح شرکت انجام داده بود که همکار دیگه ای متوجه شد و به مدیر خبر داد و موجب اخراج این شخص شد

گودول سه‌شنبه 4 آبان 1395 ساعت 20:11

بهتر بود حرف مدیر را تایید میکردین و بهش میگفتین برای جانشین اقدام بکنن.

این آدم بالاخره ریشه خودش را زد. امروز مدیر میخواد باهاش تسویه کنه.

بهار شیراز دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت 08:04

امان از آدم های گربه صفت... خدا رو شکر که من یک ساله ازش(همکار قدرنشناس) جدا شدم. الان خوشبختم

خدا رو شکر حس خوشبختی داری

گلرو پنج‌شنبه 29 مهر 1395 ساعت 23:38

زهره بانو سلام یک تامه براش پست کن وبگو روزی که آمدی گفتی... .حالا خودت اینکار می کنی دست بردار این میز ها به کسی وفا نمیکنه

روزگار آموزگار بزرگتریه. نیاز نیست من بهش بگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد