من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

کودکانه زیستن ، هنر می خواهد!

چشمان گرد و سیاهش را به من دوخته بود. پلک هم نمی زد. به محض آنکه  با لبخندیسرم را تکان دادم لبان کوچکش با خنده باز شد. آنقدر بامزه مرا نگاه می کرد و منتظر واکنش های من می شد و آنقدر زیبا هیجان اش را نشان می داد که باعث خنده ی تمام خانمهایی اطراف صندلی ما شد. آنقدر به حرکاتش ادامه دادتا مادرش طوری نگه اش داشت که بتواند اطراف را بهتر ببیند. هنوز کوچکتر از آن بود که بتواند سرش را به خوبی نگه دارد... اما لبخندش، آن چشمان گرد و سیاهش توانسته بود لبخند بر لبان حداقل 7 نفر بیاورد. مادربزرگش با لبخند به واکنش های او نگاه می کرد و معلوم بود در دل دعا می خواند نازنین نوه ی دوست داشتنی اش چشم نخورد.

وقتی دوباره سرش روی شانه ی مادرش قرار گرفت، وقتی همچنان چشم در چشم من دوخته بود و منتظر بود حرکتی کنم تا لبخند زیبایش را تحویلم دهد، سرم را جلوتر بردم و از بین دو صندلی که بین ما بود به او گفتم " دختر خوشرو، امیدوارم همیشه دل و لبت خندان باشه. یادت باشه دنیا ارزش هیچ اندوهی رو نداره. پس شاد و تندرست زندگی کن"  اول خندید اما بعد به نظر می رسید با دقت به حرفهایم گوش می دهد. در آخر لبهای کوچکش نیمه باز شد و صدایی نامفهوم شنیده شد. دختری که کنار مادرش نشسته بود گفت" چقدر با دقت گوش میکنه" 

دیگر باید پیاده می شدم. بازوی لطیفش را نوازش کردم و گفتم " دعا می کنم همیشه خنده بر لبهات باشه دختر کوچولوی خوشرو" ...  

نظرات 3 + ارسال نظر
بندباز چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 10:17 http://dbandbaz.blogfa.com/

هه! شبیه این اتفاق روز شنبه برای من رخ داد!
به محض اولین برخورد نگاهم با یک کودک دختر، بهم لبخند زد! باورت می شه کمی جا خوردم زویا! ما آدم بزرگ ها کمتر پیش میاد که در پاسخ یک نگاه تصادفی به هم لبخند بزنیم. این اتفاق به من فهموند که چقدر از فطرت انسانی مون دور شدیم. فکر کنم همه ی بچه ها پاسخ نگاه های دیگران رو با لبخند می دن، حالا کمی بیشتر یا کمتر... این یعنی ما با هم صلحیم! در حالیکه آدم بزرگ ها سعی دارند نگاه شون رو از بقیه قایم کنند انگار که می ترسند طرف بهشون آسیبی برسونه!...

آخ که چقدر این لبخندها دلنشین هستن. یه چیز عجیب ! مدتهاست به هرکی نگاهش بهم میفته لبخند میزنم. گاهی لبخند تحویل میگیرم. گاهی نگاه متعجب . گاهی نگاه مشکوک و اکثر اوقات نگاه های بی تفاوت. تکرارش به اون لبخندها می ارزه

علی امین زاده پنج‌شنبه 26 شهریور 1394 ساعت 13:52 http://www.pocket-encyclopedia.com

گاهی همچین نگاههایی خیلی برای آدم تلخه.

چرا تلخ؟

.... چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 17:55

????

?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد