من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

عشق را چه شد؟

به قیافه های پوشیده در لباسهای ضدشورش اشان نگاه می کنم. برخی آنقدر جوانند که قلبم تیر می کشد. چه چیز کم است که یک نفر آماده می شود، لباس رزم می پوشد تا تمام نیروی جوانی اش را بر سر عاصیان بکوبد؟


فیلم کوتاهی را بیاد می آورم. ماده خرسی خشمگین است و  بر سر توله اش نعره می زند. در یک لحظه، توله خرس بر ترس اش غلبه می کند و مادر را در آغوش می گیرد. نعره ها کمتر و کمتر می شوند. خرس به آرامی خاموش می شود و آثار خشم از چهره اش ناپدید می گردد. یک توله خرس شجاع نیاز داریم. بروم در تمام رسانه های جهان آگهی کنم: 

"آغوشی پر از عشق برای این جهان آشفته و خشمگین و زخمی نیاز است."

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 6 آذر 1398 ساعت 12:04 http://gol5050.blogfa.com

و زبانی نرم و لطیف لازم داریم.

آخ مریم جان .

انسانیت گم شده

خرداد یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 17:53 http://haraaf.blogfa.com

عشق باشد وظیفه را چه می شود؟

" آغوشی پر از عشق برای این جهان آشفته و خشمگین و زخمی نیاز است."
چقدر بابتش حاضرید هزینه بدید؟

تراژیکه که زیر این متن با این عنوان تنها دوغریبه نظر دادن اونم بی ربط :/

عشق میتونه التهاب و خشم را درمان کنه. بعد تازه حس‌ها بالا میاد. شعور به کار میوفته، انسانیت جان می‌گیره.
عشق باشه می‌شه فهمید آیا کاری که زیر پرچم وظیفه انجام می‌شه در معیارهای انسانیت و شرف و وجدان هم می‌گنجه یا نه.

زندگیمون پر از این بی ربط‌هاست

شه رام چهارشنبه 29 آبان 1398 ساعت 03:53

مرا از وسط ، دو نیم کن
دایره های درونم را بشمار
تا بفهمی چن سال هست که نخوابیده ام

قصد ازدواج ندارم سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 14:56

http://s7.picofile.com/file/8378633750/salam_setare.mp3.html

مگر کسی قصد ازدواج با شما را دارد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد