من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

می روم وز سر حسرت به قفا می نگرم ...

حیف از این اسفند که چنین پر التهاب، پر از نگرانی و پر از اندوه می گذرد.  منِ عاشقِ اسفند! امسال نتوانستم با لذت به سرشاخه ها و جوانه ها نگاه کنم و به درختان دست بکشم. گل های ریز روییده را با لذت و عشق نگاه کنم و لبخند بزنم. خدا را شکر بعضی کارها را می شود در خانه انجام داد و مدیران فهیم شرکت هم همکاری می کنند. اما روزهایی که ناچار از حضور در شرکت بوده ام، با عجله و اضطراب، پوشیده در دستکش و ماسک و محتاط! سوار اسنپ شده ام و بین خانه و محل کار که بوی درمانگاه گرفته اند رفته ام و برگشته ام. گاهی که در میان راه چشمم به چند درخت شکوفه پوش افتاده لبخند کوتاهی چشمانم را باریک کرده و تمام! سهم من از اسفند زیبای دوست داشتنی همین لبخندهای گذرای کوتاه بوده است و واقعا تمام. 

نگرانی برای خواهر پرستارم که با جان و دل در بیمارستان تلاش می کند. برای خانواده بی  نظیرم که توصیه ها را جدی می گیرند، همکاران مهربانم که با کوچکترین علائم بروز آلرژی همدلی هایشان تمامی ندارد،  اقوامم و دوستان دیده و نادیده بیشمارم در سراسر ایران که نمی دانم هر کدام در چه حالند؛ تمامی ندارد. 

باورم نمی شود در این روزها هنوز هم هستند افرادی که از درک مفهوم "اپیدمی" ناتوانند و هنوز سرگرم مهیا شدن برای سفر نوروزی یا دید و بازدید عید هستند. واقعا قرار است دید و بازدید کنند؟  قرار است رخت و لباس نو پوشیده و شیرینی تعارف کنند؟  قرار است فراموش کنیم مردمی مثل برگ درخت بی صدا بر زمین ریختند و از این ویروس مهلک جان سپردند، بدون مراسم و مشایعت کننده به خاک سپرده شدند؟ راستی چون ما یا یکی از وابستگان ما جزو درگذشتگان نبوده، به معنی این است که ممکن است از خطر جسته باشیم؟ چه کسی ضمانت می کند در یکی از این مراکز خرید دچار نشویم یا تا بحال مبتلا نشده و ناقل بیماری نباشیم؟ چرا هنوز خیلی ها مسافران بهاری محسوب می شوند؟ چرا فکر می کنند در شهر مقصد در امان هستند؟ واقعا چرا هنوز هم هستند افرادی که نمی خواهند بفهمند وقتی بیمار می شوند به معنی این است که یک پرستار و یک پزشک دیرتر به خانه می روند؛ فرسوده تر می شوند و چه بسا بیمار شوند؟ آخ که چقدر خودخواهیم!


تمنا می کنم در خانه بمانیم. چون این ویروس عاشق این است  ما فکر کنیم تافته جدا بافته از جمع هستیم و "مرگ فقط برای همسایه است". نگذاریم داغ یک حسرت به دلمان بماند... 




نظرات 8 + ارسال نظر
کیهان پنج‌شنبه 28 فروردین 1399 ساعت 09:42 http://Mkihan.blogfa.com

خوبی زویا جان؟همه چی روبراهه
ارزو مند ارزو هایتان

خوبم . درود بر شما

همه چیز خوب است. و سپاس از شما

بندباز دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت 17:45 https://dbandbaz.blogfa.com

خانوم جان نمی خواهید بنویسید؟! دلمان لک زد که!!

عزیز دلم اطاعت امر شد.

گودول شنبه 23 فروردین 1399 ساعت 18:38

همیشه در دوران سخت همدلی تنها راه عبور از بحران هست ولی در طیف گسترده آدمیان عده ای ناتوان از درک شرایط هستن و برای بقیه هم دردسر ساز میشن، این روزها باید بر دستان کادر درمان بوسه زد

این روزها فرصت خوبی است برای شناخت عمیق تری نسبت به خودمان.

واقعا بوسه بر دستانشان

پروانه دوشنبه 18 فروردین 1399 ساعت 14:48 http://noghtesarekhat20.blogfa.com

سلام
کجایی دختر؟
خوبی؟
بنویس برامون...

سلام عزیزم. خوبم

مشغول دورکاری ام. چشم می نویسم

مریم شنبه 2 فروردین 1399 ساعت 00:25 http://gol5050.blogfa.com

سلام زویای عزیزم.
توصیه های به جایی بود که امیدوارم گوش شنوایی هم باشه.
اسفند برای من هم یادآور خاطرات خوش گذشته بود. پر از شور و نشاط.
برای خواهر نازنینت هم سلامتی آرزو می کنم.
سال نو هم مبارکت باد. یک سبد از معطرترین گلهای بهاری تقدیم تو دوست خوبم.:گل

سلام مریم جان
آمین برای آرزوهای زیبایت. نوروزت خجسته و امیدوارم سالی سرشار از نیکویی و تندرستی داشته باشی.

مریم جان بیا برای همه مردم جهان بینش و عشق آرزو کنیم

کیهان پنج‌شنبه 29 اسفند 1398 ساعت 13:00 http://Mkihan.blogfa.com

سلامتی تان ارزوی ماست

سپاس

پروانه سه‌شنبه 27 اسفند 1398 ساعت 12:25 http://noghtesarekhat20.blogfa.com

سلام. چطوری؟
حیف این بهار که نمی شه ازش لذت برد و صد حیف که عزیزای هم وطمون رو با بی توجهی از دست می دیم....
امیدوارم بهار با آرامش بیاد و این التهابات رو از بین ببده

سلام . خوبم

پروانه جان با دیدن عکس خودروهای راهی شهرهای دیگه، و مردمی که دیشب دست در دست هم برای چهارشنبه سوری می رقصیدند، امیدی به بهبود اوضاع ندارم
دلم برای کادر درمان می‌سوزه. خسته و فرسوده با موجی از بیمارهای جدید

کیهان یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت 08:45 http://mkihan.blogfa.com

درود بر زویای عزیز
و مرسی برای همه چی و برای وجود نازنین ات
بله متاسفانه ظاهرن مردم ایران عمق فاجعه را درک نکرده اند! و مسولین نیز چه دیر متوجه این فاجعه شدند و راه آن را به مملکت با ندانم کاری باز کردند!!
و دیگر اینکه :
گر چه زین زهر سمومی که گذشت از سر باغ
سرخ گلهای بهاری همه مدهوشانند
نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند

من نیز برای شما و همه دوستان عزیزم آرزوی سلامتی و روزهای خوش آینده را دارم و مطمینم این روز های تلخ و جانفرسا نیز خواهند گذشت.
نگران نباش زویا جان

درود کیهان گرامی

برای انسانها بینش و همدلی آرزو می کنم. تندرست باشید و روزهای خوشی برایتان آرزو می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد