من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

عاشقانه ای برای روزهای سرد

وقتی از سینما خارج شدم  حالم چنان بود که اگر در فضایی با ممانعت های اجتماعی کمتر زندگی می کردم، حتما بدور خویش می چرخیدم و رقصی ملایم  آغاز می کردم. انگار در پس ذهنم موسیقی ملایمی جریان داشت که حرکاتم را ملایم و موزون می نمود. دوست داشتم آن حس را کش بدهم و روزها و ماهها و سالها با خود ببرم. دوست داشتم آن حس به نوک انگشتانم منتقل شود و دست به هر شی ای می زنم، گیاه بروید و شکوفه زند. دوست داشتم نوک شست پایم را روی زمین بگذارم و با پای دیگرم دایره ای بدورش بکشم و دستانم را به پرواز درآورم. هنوز هم با یادآوردن آن حال خوش، شادی عمیقی در وجودم می دود. لبخند رخ می نماید و زمزمه " دختر شیرازی جونم دختر شیرازی ... " بر لبانم جاری می گردد. 


حس ها اصیلند. وقتی تا این حد به حس عشق و اعتماد نیاز داریم، چقدر لایق اعتماد هستیم؟ 

پیشنهاد می کنم فیلم " خداحافظ دختر شیرازی" را ببینید. به تنهایی توانست ناخوشی حاصل از روزهای دردآلود گذشته ای نزدیک را از وجودم ببرد و مرا با سرخوشی به خانه راهی کند.


#خداحافظ_دختر_شیرازی

#افشن_هاشمی

ملاقات با زندگی


Collateral beauty 


یکی از بهترین فیلم هایی که دیدم. باز هم بازی خوب ویل اسمیت میخکوبم کرد و بیادم آورد در زندگی سه چیز را هرگز فراموش نکنم. عشق، زمان و مرگ

نکته ای باریک تر از مو!

تا بحال دقت کرده اید سریال هایی که از شبکه های مختلف نمایش داده می شود، کمتر نشان می دهد که اهل خانواده جلوی تلویزیون نشسته اند و سریال می بینند! در بسیاری از همان سریال ها! دیدن سریال صرفا کار پیرزن هایی است که کاری جز سرک کشیدن در زندگی دیگران ندارند. 


آن روی سکه !

دنبال بهانه ای بودم برای اشک ریختن اما نه برای خود . دلم پر بود از اندوهی ناشناخته. و آنگاه از بین تمام فیلم های تلنبار شده برای دیدن، خیلی اتفاقی ! رفتم سراغ Immortal Beloved که بیش از دو ماه پیش دوستی برایم آورده بود. حالا سمفونی 9 بتهوون را که گوش میکنم دویدنش و غوطه ور شدنش در آب تصویر همیشگی ای خواهد بود که جلوی چشمانم می رقصد.

وقتی قرار است نشود؛ چه کسی می گوید می شود. یک باران، یک حادثه ، یک کنجکاوی، یک نادانی؛ یک ترس ... همه دست به دست هم می دهند که نشود. یک عشق جاودانه بماند اما نشود. همه ی یک ها را بگذار کنار هم تا بشود آدمی سختگیر و بددهان که جهانی به نبوغش آفرین گفت اما همیشه تنها ماند... تنها.