من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

من از این زندگی هیچ نمی فهمم ...

دختر کوچولو با ذوق گوشواره های جدیدش را نشانم داد. 

- وای چه خوشگله . مبارکت باشه عزیزم 

چهره اش پر از لبخنده. تازگیها یاد گرفته موقع رفتنم گریه نکنه. آخرین بار که گریه کرد بغلش کردم و گفتم " تو دوست نداری من دیگه بیام پیشت؟ " گفت " چرا دوست دارم" گفتم" اما هربار که گریه می کنی من پشیمون میشم ببینمت. آخه دوست ندارم اشک از چشمای قشنگت بیاد. اگر گریه کنی مجبور میشم از یه جای دیگه برم که منو نبینی " بعد از آن دیگه گریه نکرد. اما هربار پشت سرم با صدای بلند میگه " خاله ه ه ... دوباره بیا . خب؟" و من حین دست تکان دادن میگم باشه میام!

یکبار به مادرش گفتم " باید خیلی سخت باشه کنار خیابون دست فروشی می کنی"

- خیلی ... گاهی مامورهای شهرداری میان و وسایل رو میبرن...

- هیچوقت به کار کردن در تولیدی فکر کردی؟ برای دخترت هم شاید بهتر باشه. اینجا در معرض خطرات زیادیه ... ( و روم نمیشه بهش بگم کودکت به هدایای گاه و بیگاه خاله هایی مثل من عادت میکنه و عزت نفسش زخمی میشه) میخوای اگر موردی بود بهت پیشنهاد بدم؟

- خوب اگر پیدا بشه که خوبه اما باید نظر شوهرم رو هم بپرسم و اون موافقت کنه ...


از اون روز بارها از خودم پرسیدم یعنی ممکنه مرد مخالف کار کردن زن جوان توی تولیدی باشه اما حاضر باشه همسرش ساعتها کنار خیابون دست فروشی کنه!

نظرات 5 + ارسال نظر
میم. میم. جمعه 22 مرداد 1395 ساعت 23:42

دردم گرفت از سوالش

درد داره ...

من سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 12:51 http://taccuino.blogsky.com

داری قضاوت می کنی. رو زن قضاوت می کنی از روی ظاهرش رو مرد قضاوت می کنی از روی حرف زن.
با خاله کودک شدن و دادن گوشواره و ... به دخترش هم داری از شیوه کارش حمایت می کنی و براش برتری ایجاد می کنی نسبت به کار توی تولیدی.

من فقط از خودم سوال پرسیدم. نه زن رو قضاوت میکنم نه شوهری که ندیدم. این احتمال رو هم در نظر میگیرم که حرف زن برای از سر باز کردن باشه.
اون گوشواره هدیه ی من نبود! درسته با دادن هدیه های کوچک امثال من ، بچه عادت میکنه به دست گیرنده کنار خیابون. مرسی که یادآوری کردی

بندباز دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 16:10 http://dbandbaz.blogfa.com/

آره ممکنه. به نظرم تا زمانیکه اون شوهر رو ندیدی، نمیشه گفت چرا؟ مگه ممکنه! کنار خیابون دستفروشی کردن گاهی درآمد بیشتری از کار توی تولیدی داره... خیلی کارهای دیگه کنارش انجام می شه که حتی ممکنه ما نخواهیم تصورش کنیم... از طرفی هم ممکنه با دیدن همسرش ببینی که همه چی از فقر فکری نشات می گیره.. و نیاز دارن یک نفر از لحاظ فکری حمایت شون کنه...

آره همینطوره. دقیقا نتیجه ای که رسیدم همین فقر فکری بود. که دو تا بچه ی زیر 6 سال با یک زن زیبای جوان کنار خیابون برای ساعتهای طولانی ویلان باشند و زن اختیار نداشته باشه غیر از تصمیم مرد کاری بکنه...

گلرو پنج‌شنبه 14 مرداد 1395 ساعت 23:52

چقدر خوشحالم که اگر روزی روزگاری یک سفر 20 ساغبه داشته باشید در سن وسالی هستید که بتوانید دنیاها تفاوت را تحمل کنید .اگر این قصه را برای این جاییها بخوانید گیج می شوند یعنی چه. شاد باشید.

کاش اینجایی ها هم گیج میشدن

niloofariam پنج‌شنبه 14 مرداد 1395 ساعت 16:23 http://maloosak.69.mu

میلاد مظهر عصمت و نجابت، حضرت فاطمه معصومه(س) رو به شما تبریک میگم باعث افتخار شما هم به من سر بزنین خععععععععععععلی ممنون
5616

بر شما هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد