من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد
من و زندگی

من و زندگی

زنی که از دغدغه های کوچکش می نویسد

تصویر دوریان گری - نوشته اسکار وایلد

بسیل هاروارد نقاش انگلیسی، پس از آشنایی با دوریان گری - نوجوان خوش سیما و برازنده - نگاره ای هنرمندانه از دوریان گری به تصویر کشید و همین آغاز تغییری شگرف در زندگی دوریان گری می شود. 

روزی که آخرین ریزه کاریهای نقاشی تمام می شد، لرد هنری واتن به دیدار نقاش آمده بود. با دیدن نقاشی و توصیفی که بسیل از تاثیر دوریان گری در شکوفایی هنر او داشت، لرد هنری مشتاق دیدار جوان می شود. با وجود مخالفت شدید بسیل هاروارد، لرد هنری ماند و با آن بیان شیوا! سخنانی مسحور کننده درباره زیبایی و جوانی در گوش دوریان خواند. آنچنان که دوریان با دیدن نگاره اش گفت " چه غم انگیز! چه غم انگیز! من پیر و زشت و ترسناک خواهم شد. اما این نگاره همیشه جوان خواهد ماند. این نگاره هرگز از این روز ماه ژوئن پیرتر نخواهد شد... کاش وضع وارونه می شد و من جوان می ماندم و تصویر رو به پیری می گذاشت. اگر چنین چیزی امکان داشت، حاضر بودم هر بهایی برای اون بپردازم، حتی ... حتی حاضر بودم روحم رو به شیطان بفروشم."  

و بدینسان زندگی دوریان گری تغییر یافت. 

پس از شکستن دل دختری بازیگر، دوریان خطوط شریرانه ای را در کنار لب های نگاره  می بیند و می ترسد! تصمیم می گیرد گناهش را جبران کند اما زمان جبران هرگز بوجود نمی آید. از آن پس دوریان، نگاره را از دید همگان مخفی کرد و ... 

در طول کتاب چیزی که به خوبی مشاهده می شود تاثیر همنشینی با لرد هنری و خواندن کتابی است که او به دوریان امانت می دهد. تاثیر کتاب آنچنان است که دوریان 12 نسخه از آنرا سفارش می دهد و هر کدام را با رنگ خاصی جلد می کند تا در همه حالات روحی و روانی بتواند کتاب را بخواند. از نقاط گنگ داستان این است که هیچ اشاره مستقیمی به نوع گناهان دوریان گری در طول بیست و چند سال آینده نمی شود.  اما جای جای کتاب از مردان جوانی نام برده می شود که پس از مدتی دوستی صمیمانه با دوریان با سرنوشتی غم انگیز و خجالت آور مواجه شدند. شایعات و بدبینی های بسیاری درباره او وجود دارد، اما  تمام حرفها و شایعات تا زمانی ادامه دارد که او به محفلی وارد می شود. به محض ورودش، آن چهره ی معصومانه ی جوان باعث رفع هرگونه سوء ظن و شایعه می شود. البته در فصل های پایانی این رویه تغییر می‌کند.

داستان روایت ساده و شیوایی از انحطاط روح آدمی است که زندگی اش با آرزویی قلبی دگرگون شد،  در فصل های پایانی کتاب بزرگترین گناه دوریان روایت می شود. گناهی که تا پایان داستان همچون شبحی او را تعقیب می کند.روزی که دوریان گری پشیمان از اعمال خویش تصمیم می گیرد درستکاری در پیش گیرد به این نتیجه می رسد که حتی رفتاری که او بزرگوارانه به نیکی نسبت می داد گرفته از غرور و خودخواهی درونی اوست. 

اسکار وایلد با تبحر توانسته است تاثیر همنشینی و  کتاب در شخصیت یک انسان را به تصویر بکشد.  

نظرات 6 + ارسال نظر
کیهان چهارشنبه 24 بهمن 1397 ساعت 08:18 http://mkihan.blogfa.com

تصویر دوریان گری را سالها پیش خوانده ام!
دوستی گفت چه می خوانی؟جلد را نشانش دادم!
اخمهایش در هم رفت و گفت:تفکرات بورژوازی منحط و....
اما من که توجه نکردم و خواندم ...همچنانکه مثلن قصه های کهن را می خواندم....

هر کتابی چندین چهره دارد. بستگی دارد هر کس چه عقایدی دارد تا نظرات موافق یا مخالف خودش را داخل کتاب بیابد.

navid پنج‌شنبه 2 مهر 1394 ساعت 14:30 http://navid-dk.blogfa.com/

دایی حرف زیاد دارم گوش ندی همه رو اینجا می ریزم . این اخرین تهدیده

همه رو گوش میکنم . قول پیشاهنگی

navid پنج‌شنبه 2 مهر 1394 ساعت 14:26 http://navid-dk.blogfa.com/

سلام زویای عزیز من که کتاب رو نخوندم یعنی دیگه خیلی وقته که کتاب نمیخوونم. اما ادما رو می بینم و توجه میکنم. خیلی زندگی ها و شخصیتها رو دیدم و می بینم نمیگم بی ایراد هستم. اما این ایراد ها خیلی کوچک هست در مقابل ایراد و اشتباهات دیگران. اما اینها رو گفتم که بگم هم نشینی رو بیشتر از کتاب قبول دارم. ادم اگر کمی فقط کمی اگاه باشه میتونه بفهمه خودش چی کاره هست. برای همین هم هست که دوستانم رو سعی میکنم در روابط انتخاب کنم. مورد دیگه به تجربه دریافتم بیشتر ادمهایی که مشکل دارند صحنه رو ترک میکنند و در پشت صحنه کار میکنند میخوای نام ببرم دایی

سلام دایی عزیزم

بارها بهت گفتم باید جامعه شناس می شدی. آدم شناسی ات خیلی خوبه. خیلی که میگم خیلیه ها ... همنشینی برای منهم خیلی اهمیت داره.
خطری شدی ! نام نبری

بندباز چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 10:13 http://dbandbaz.blogfa.com/

راستش من یه کمی ترسیدم زویا! با همین متن چند خطی و البته خلاصه ی جالبی که تو نوشتی به فکر خودم افتادم که کجای کارم!! امانت بده ببرم بخونم!

از اون کتابهاست مرجان ها . از اون کتاب ها که تا مدتها فکرت را مشغول کنه ... امانته. ولی قصد دارم بخرم. همین که خریدم بیا ببر. همراه با اگنس

موبایل سه‌شنبه 31 شهریور 1394 ساعت 21:47

ظاهراقابلیت های موبایل وب ها را کم مشتری کرده

شاید. اما هنوز هم اینجا وفاداران خاص خود را دارد . مثل کتاب ها

علی امین زاده شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 07:51 http://www.pocket-encyclopedia.com

سالها پیش آن را خواندم. به نظر من یکی از آثار ماندگار ادبیات کلاسیک است. یادم هست تا نیمه ی کتاب به نظرم روند داستان کند بود اما نیمه ی دوم آن آنچنان مرا میخ کوب کرد که کتاب از دستم نمی افتاد!

از آن دست کتابهایی است که غیر از روایت یک داستان، مجبورت میکند فکر کنی کجای کاری!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد